تحقیق در مورد مولانا
تحقیق در مورد زندگی مولوی (مولانا) آثار و اشعار
زندگینامه 1 دیدگاه
خلاصه زندگی نامه مولوی شاعر بزرگ ایرانی
جلالالدین محمد بلخی در ۱۵ مهر ۵۸۶ هجری خورشیدی در بلخ یا وخش چشم بر جهان گشود. این شاعر بزرگ ایرانی و پارسیگوی به مولانا، مولوی و رومی معروف است. بیشتر آثار وی به زبان فارسی سروده شده است، اما در اشعارش بهندرت از ترکی، عربی و کاپادوسیهای یونانی نیز استفاده کرده است.
در طی هفت قرن گذشته بسیاری از مردم جهان به شدت از میراث معنوی رومی تأثیر گرفتهاند. همچنین اشعار مولانا او به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. ترجمه آثار او در ترکیه، ایالات متحده، آذربایجان و جنوب آسیا محبوب بوده و طرفداران زیادی دارد.
زندگی نامه مولوی
نام کامل مولانا «محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیاتش به القاب جلالالدین، خداوندگار و مولانا خداوندگار نامیده میشده است. در قرنهای بعد القاب مولانا، مولوی، مولوی رومی و ملای رومی به او نسبت داده شده است. همچنین از برخی اشعارش تخلص او را خاموش، خموش و خامُش میدانند.
پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطانالعلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و نسبت خرقهٔ او به احمد غزالی میپیوست. مولانا در نوزده سالگی با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج نمود که حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر بود.
پدرش در حدود سال ۶۲۸ قمری جان سپرد و در همان قونیه به خاک سپرده شد. در آن هنگام مولانا جلالالدین ۲۴ سال داشت که مریدان خواستند که جای پدرش را پر و راه او را ادامه دهد. سید برهانالدین محقق ترمذی، مرید پاکدل پدر مولانا بود و نخستین کسی بود که مولانا را به وادی طریقت راهنمایی کرد. وی سفر کرد تا با مرشد خود، سلطانالعلما در قونیه دیدار کند؛ اما وقتی که به قونیه رسید، متوجه شد که او جان باختهاست. پس نزد مولانا رفت و بدو گفت: در باطن من علومی است که از پدرت به من رسیده. این معانی را از من بیاموز تا خلف صدق پدر شوی. مولانا نیز به دستور او به ریاضت پرداخت و نه سال با او همنشین بود تا اینکه برهانالدین رخت بربست. مولانا طرفداران و هواخواهان بسیاری داشت.
مولانا و شمس تبریزی
مولانا در ۳۷ سالگی عارف و دانشمند دوران خود بود و مریدان و مردم از وجودش بهرهمند بودند. تا اینکه روز سهشنبه ۲۶ جمادیالثانی ۶۴۲ قمری شمسالدین محمد بن ملک داد تبریزی نزد مولانا رفت و مولانا شیفتهی او شد. در این ملاقات کوتاه وی دورهی پرشوری را آغاز کرد. در این ۳۰ سال، مولانا آثاری برجای گذاشت که از عالیترین نتایج اندیشهی بشری است.
مریدان میدیدند که مولانا مرید ژندهپوشی گمنام شده و توجهی به آنان نمیکند، به فتنهجویی روی آوردند و به شمس تبریزی ناسزا میگفتند و تحقیرش میکردند. شمس تبریزی از گفتار و رفتار مریدان رنجید و در روز پنجشنبه ۲۱ شوال ۶۴۳ قمری، هنگامیکه مولانا ۳۹ سال داشت، از قونیه به دمشق کوچ کرد. مولانا از غایب بودن شمس تبریزی ناآرام شد. مریدان که دیدند رفتن شمس تبریزی نیز مولانا را متوجه آنان نساخت با پشیمانی از مولانا پوزشها خواستند.
مولانا فرزند خود سلطان ولد را همراه جمعی به دمشق فرستاد تا شمس تبریزی را به قونیه بازگردانند. شمس تبریزی بازگشت و سلطان ولد به شکرانهی این موهبت یک ماه پیاده در رکاب شمس تبریزی راه پیمود تا آنکه به قونیه رسیدند و مولانا از گرداب غم و اندوه رها شد. پس از مدتی دوباره حسادت مریدان برانگیخته شد و آزار شمس تبریزی را از سر گرفتند. شمس تبریزی از کردارهایشان رنجید تاجایی که به سلطان ولد شکایت کرد:
خواهم این بار آنچنان رفتن که نداند کسی کجایم من
همه گردند در طلب عاجز ندهد کس نشان ز من هرگز
چون بمانم دراز، گویند این که ورا دشمنی بکشت یقین
شمس تبریزی سرانجام بیخبر از قونیه رفت و ناپدید شد. تاریخ سفر او و چگونگی آن به درستی دانسته نیست. مولانا در دوری شمس تبریزی ناآرام شد و روز و شب به سماع پرداخت و حال آشفتهاش در شهر بر سر زبانها افتاد. مولانا به شام و دمشق رفت اما شمس را نیافت و به قونیه بازگشت.
او شمس تبریزی را نیافت؛ ولی حقیقت شمس تبریزی را در خود یافت و دریافت آنچه که او در پی آنست در خودش حاضر و متحقق است. مولانا به قونیه بازگشت و رقص و سماع را از سر گرفت و جوان و خاص و عام مانند ذرهای در آفتاب پر انوار او میگشتند و چرخ میزدند. مولانا سماع را وسیلهای برای تمرین رهایی و گریز میدید. چیزی که به روح کمک میکرد تا در رهایی از آنچه او را مقید در عالم حس و ماده میدارد پله پله تا بام عالم قدس عروج نماید. چندین سال گذشت و باز حال و هوای شمس تبریزی در سرش افتاد و به دمشق رفت؛ اما باز هم شمس تبریزی را نیافت و به قونیه بازگشت.
درگذشت مولوی
مولانا، در غروب یکشنبه ۵ جمادی الآخر ۶۷۲ قمری پس از مدتها بیماری درگذشت. آن روز قونیه در یخبندان بود و سیل پرخروش مردم در این ماتم شرکت داشتند.
آثار مولانا
آثار کتبی مولانا را میتوان به آثار منظوم و منثور تقسیم بندی نمود.
آثار منثور مولوی
فیه ما فیه: این کتاب مجموعهی تقریرات هفتاد و یک گانه مولانا میباشد که در طول سی سال در مجالس فراهم آمده است. این سخنان توسط پسر او، سلطان ولد، یا یکی دیگر از مریدان یادداشت شده و بدینصورت درآمده است. نثر این کتاب درونمایهای از مطالب عرفانی دینی و اخلاقی دارد، ساده و روان است، سبکی محاورهای دارد و اصطلاحات پیچیده در آن دیده نمیشود.
مجالس سبعه: مجموعهٔ مواعظ و مجالس مولانا یعنی سخنانی است که به وجه اندرز و به طریق تذکیر بر سر منبر بیان کرده است. نسخه خطی این کتاب در کتابخانه سلیم آقا دراسگدار محفوظ و در تاریخ کتابت آن سال ۷۸۸ میباشد. در این خطبهها رومی به تفسیر آیات قرآن و احادیث میپردازد.
وی همچنین از اشعار سنائی، عطار و دیگر شاعران، من جمله آثار خود در این خطبهها استفاده میکند. همانطور که افلاکی روایت میکند، پس از شمس تبریزی، رومی به درخواست بزرگان، به ویژه صلاح الدین زرکوب، خطبهها را ایراد میکردهاست. این خطابهها به فارسی ساده است، اما نقل قولهای عربی و روایت او از تاریخ و احادیث، نشان از تبحر وی در علوم اسلامی دارد.
مکتوبات: مجموعهٔ نامههای صد و پنجاه گانه مولاناست به معاصرین خود و دو نسخهٔ آن در کتابخانهٔ دارالفنون استانبول موجود است. این نامهها به زبان فارسی تصنیف شدهاند و مخاطب آنها شاگردان، اعضای خانواده، دولتمردان و افراد صاحب نفوذ است. نامههای رومی نشان از اداره جامعهای از شاگردان که در اطراف وی گرد آمده بودند میدهد. بر خلاف سبک فارسی دو اثر منثور قبلی، نامهها به صورت آگاهانهای پیچیده و مطابق با سبک مکاتبه با نجیبان، دولتمردان و پادشاهان نوشته شدهاند.
آثار منظوم مولوی
مثنوی: مثنوی معنوی مهمترین اثر مولوی است. این مجموعه شعر دارای شش جلد است و بیست و هفت هزار بیت دارد. بسیاری، مثنوی معنوی را یکی از بزرگترین آثار شعر عرفانی میدانند. مولانا کتاب مثنوی معنوی را با بیت «بشنو این نی چون شکایت میکند از جداییها حکایت میکند» آغاز مینماید. در مقدمهی عربی مثنوی معنوی نیز که نوشته خود مولانا است، این کتاب به تأکید «اصول دین» نامیده میشود.
مثنوی معنوی حاصل پربارترین دوران عمر مولاناست. چون بیش از ۵۰ سال داشت که نظم مثنوی را آغاز کرد. اهمیت مثنوی نه از آن رو که از آثار قدیم ادبیات فارسی است؛ بلکه از آن جهت است که برای بشر سرگشته امروز پیام رهایی و وارستگی دارد.
دیوان شمس تبریزی: غزلیات و «دیوان شمس تبریزی» (یا دیوان کبیر)، محبوبیت فراوانی کسب کردهاند. درصد ناچیزی از این غزلیات به زبانهای یونانی و عربی و ترکی است و عمده غزلیات موجود در این دیوان به فارسی سروده شدهاند. به علاوه بیش از سی و پنج هزار بیت به فارسی، او حدود هزار بیت به عربی و کمتر از دویست بیت (اغلب به ملمع فارسی-ترکی یا فارسی-یوانی) به ترکی و یونانی (جمعاً کمتر از یک سوم از یک درصد اشعارش) در این دیوان دارد.
رباعیات: رباعیات مولانا بخشی از دیوان اوست. این قسمت از آثار مولانا در مطبعهٔ اختر (استانبول) به سال ۱۳۱۲ هجری قمری به طبع رسیده و متضمن ۱۶۵۹ رباعی یا ۳۳۱۸ بیت است که بعضی از آنها به شهادت قرائن از آن مولاناست و دربارهٔ قسمتی هم تردید قوی حاصل است و معلوم نیست که انتساب به وی درست باشد.
اشعار مولوی
گر بیدل و بی دستم وز عشق تو پابستم بس بند که بشکستم ، آهسته که سرمستم
در مجلس حیرانی، جانی است مرا جانی زان شد که تو می دانی ، آهسته که سرمستم
پیش آی دمی جانم ، زین بیش مرنجانم ای دلبر خندانم ، آهسته که سرمستم
ساقی می جانان بگذر ز گران جانان دزدیده ز رهبانان ، آهسته که سرمستم
رندی و چو من فاشی ، بر ملت قلاشی در پرده چرا باشی ؟ آهسته که سرمستم
ای می بترم از تو من باده ترم از تو پرجوش ترم از تو ، آهسته که سرمستم
از باده جوشانم وز خرقه فروشانم از یار چه پوشانم ؟ آهسته که سرمستم
تا از خود ببریدم من عشق تو بگزیدم خود را چو فنا دیدم ، آهسته که سرمستم
هر چند به تلبیسم در صورت قسیسم نور دل ادریسم ، آهسته که سرمستم
در مذهب بیکیشان بیگانگی خویشان با دست بر ایشان آهسته که سرمستم
ای صاحب صد دستان بیگاه شد از مستان احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
گر زان که نهای طالب جوینده شوی با ما
ور زان که نهای مطرب گوینده شوی با ما
گر زان که تو قارونی در عشق شوی مفلس
ور زان که خداوندی هم بنده شوی با ما
یک شمع از این مجلس صد شمع بگیراند
گر مردهای ور زنده هم زنده شوی با ما
پاهای تو بگشاید روشن به تو بنماید
تا تو همه تن چون گل در خنده شوی با ما
در ژنده درآ یک دم تا زنده دلان بینی
اطلس به دراندازی در ژنده شوی با ما
چون دانه شد افکنده بررست و درختی شد
این رمز چو دریابی افکنده شوی با ما
شمس الحق تبریزی با غنچه دل گوید
چون باز شود چشمت بیننده شوی با ما
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از مرگ چه ماند باقی عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ “ﻣﻦ”…ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ “ﺭﺍﻭی” ﻣنم
ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ، ﻫﻢ ﻧﯽ ﻭ ﻫﻢ ﻧﯽ ﺯﻧﻢ
ﻧﺸﻨﻮ اﺯ ﻧﻰ، “ﻧﻰ “ﺣﺼﯿﺮﻯ” ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ “ﺩﻝ”…”ﺩﻝ” ﺣﺮﻳﻢ ﺩﻟﺒﺮﻳﺴﺖ
ﻧﻰ ﭼﻮ ﺳﻮﺯﺩ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮ ﺷﻮﺩ “ﺩﻝ” ﭼﻮﺳﻮﺯﺩ، ﻻﯾﻖ “ﺩﻟﺒﺮ” ﺷﻮﺩ
منبع: ویکی پدیا
تحقیق در مورد مولانا
نظر خود را بنویسید
آخرین مطالب
- نوحه باز مشغول کاری با لبخند
- نوحه رمیکس
- دانلود نوحه یارالی زهرا
- دانلود نوحه مادر به تپش های دل حیدر
- نوحه یا فاطمه زهرا مهدی رسولی
- نوحه حرف رفتن نزن علی میمیره
- روضه مادر حضرت زهرا
- روضه حضرت زهرا حسین طاهری
- روضه حضرت زهرا بذری
- روضه حضرت زهرا خیلی زیبا
- روضه ترکی ایام فاطمیه
- روضه حضرت زهرا سلیم موذن زاده
- روضه روز شهادت حضرت زهرا
- متن روضه وداع حضرت علی با حضرت زهرا
- روضه عربی حضرت زهرا
- متن روضه حضرت زهرا از زبان امام علی
- روضه سوزناک حضرت زهرا صوتی مهدی رسولی
- روضه حضرت زهرا حیدر خمسه
- بهترین روضه حضرت زهرا
- متن روضه حضرت زهرا شب جمعه
- متن روضه شام غریبان حضرت زهرا
- متن اوخشاما ترکی حضرت زهرا
- پذیرایی روضه حضرت زهرا
- صلوات برای شروع مجلس روضه
- شعر روضه حضرت زهرا علی انسانی
- تفنگ بچه گانه
- بچه های ساعد سهیلی
- کنسرت محسن لرستانی بچه سوسول
- بچه مهندس 3 قسمت 30
- نام فرزند حضرت فاطمه که در صحرای کربلا به شهادت رسید
- نقاشی دخترونه
- انشا در مورد حضرت فاطمه کلاس چهارم
- مخالف جمع کلاس دوم
- تزیین کلاس برای شب یلدا
- ریاضی کلاس سوم صفحه 55
- معنی باور کلاس دوم
- طوفان چیست کلاس دوم
- تزیین دفتر مشق با مداد رنگی کلاس چهارم
- هم معنی فداکار کلاس سوم
- نگارش کلاس دوم صفحه 48
- نقاشی دفتر املا کلاس سوم
- کاردستی چرخه آب کلاس اول
- از باد چه استفاده هایی میشود کلاس دوم
- هم معنی باور کلاس دوم
- هم معنی تلاش کلاس دوم
- از القاب حضرت زهرا به معنای غمخوار و با محبت
- نام غاری که مردان آنجلس در آن خوابیدند سه حرفی
- به شخص دانا و عالم می گویند
- به باد شدید چه می گویند
- نام باغ غصب شده حضرت زهرا