شعر بهاری

شعر بهاری

شعر بهار مجموعه اشعار بلند، کوتاه، دو بیتی و شعر نو از شاعران مختلف با موضوع بهار

اسفند زیباست چون آخرش یک بهار دارد. بهار زیباست چون همه چیز را از نو تازه می کند. ما نیز امروز در سایت ادبی و هنری روزانه و در در این قسمت مجموعه اشعار زیبا در مورد بهار را می خوانید. در ادامه شعر کوتاه و بلند، شعر دو بیتی، شعر نو و اشعار با موضوع بهار را از شاعران معروف ایرانی را گردآوری کرده ایم.

شعر با موضوع بهار

 بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش استبر طرف چمن روی دلفروز خوش استاز دی که گذشت هر چه گویی خوش نیستخوش باش ومگوزدی که امروزخوش است

خیام

بهاری داری ازوی بر خور امروزکه هر فصلی نخواهد بود نوروزگلی کو را نبوید آدمی زادچو هنگام خزان آید برد باد

نظامی گنجوی

سالینوروزبی چلچله بی بنفشه می آید،جنبش ِ سرد ِ برگ ِ نارنج بر آببی گردش ِ مُرغانه ی رنگین بر آینهسالینوروزبی گندم ِ سبز و سفره می آید،بی پیغام ِ خموش ِ ماهی از تُنگ ِ بلوربی رقص ِ عفیف ِ شعله در مردنگی.سالینوروزهمراه به درکوبی مردانیسنگینی بار ِ سال هاشان بر دوش:تا لاله ی سوخته به یاد آرد بازنام ِ ممنوع اش راوتاقچه گناهدیگرباربا احساس ِ کتاب های ممنوعتقدیس شود.در معبر ِ قتل ِ عامشمع های خاطره افروخته خواهد شد.دروازه های بستهبه ناگاهفراز خواهدشددستان اشتیاق از دریچه ها دراز خواهد شدلبان فراموشی به خنده باز خواهدشدوبهاردرمعبری از غریوتاشهرخستهپیش باز خواهدشدسالیآریبی گاهاننوروزچنین آغاز خواهدشداحمد شاملو

مطلب مشابه: شعر بهار مجموعه اشعار بلند، کوتاه، دو بیتی و شعر نو از شاعران مختلف با موضوع بهار

باد بهاری وزید، از طرف مرغزارباز به گردون رسید، ناله هر مرغ‌ زار

سرو شد افراخته، کار چمن ساختهنعره زنان فاخته، بر سر بید و چنار

گل به چمن در برست، ماه مگر یا خورستسرو به رقص اندرست، بر طرف جویبار

شاخ که با میوه‌  هاست، سنگ به پا می‌خوردبید مگر فارغست، از ستم نابکار

شیوه نرگس ببین، نزد بنفشه نشینسوسن رعنا گزین، زرد شقایق ببار

خیز و غنیمت شمار، جنبش باد ربیعناله موزون مرغ، بوی خوش لاله‌ زار

هر گل و برگی که هست، یاد خدا می‌ کندبلبل و قمری چه خواند، یاد خداوندگار

برگ درختان سبز، پیش خداوند هوشهر ورقی دفتریست، معرفت کردگار

وقت بهارست خیز، تا به تماشا رویمتکیه بر ایام نیست، تا دگر آید بهار

بلبل دستان بخوان، مرغ خوش الحان بدانطوطی شکرفشان، نقل به مجلس بیار

بر طرف کوه و دشت، روز طوافست و گشتوقت بهاران گذشت، گفته سعدی بیار

“سعدی”

شعر بهار از سعدی

برآمد باد صبح و بوی نوروزبه کام دوستان و بخت پیروزمبارک بادت این سال و همه سالهمایون بادت این روز و همه روز

سعدی

عید آمد و مرغان رة گلزار گرفتندوز شاخة گل داد دل زار گرفتندنوروز همایون شد و روز می گلگونپیمانه کشان ساغر سرشار گرفتند

فروغی بسطامی

با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروزاز شام تو قدر آید وز صبح تو نوروزاز جنبش موی تو برآید دو گل از مشکوز تابش روی تو برآید دو شب از روز

سنایی غزنوی

ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزیاز این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزیبه صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانیبه گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

حافظ شیرازی

مطلب مشابه: متن عاشقانه فصل بهار جملات زیبا در وصف بهار و فصل سرسبزی

اندر دل من مها دل افروز تویییاران هستند و لیک دلسوز توییشادند جهانیان به نوروز و به عیدعید من و نوروز من امروز تویی

مولانای بلخی

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشیکه بسی گل بدمد باز و تو در گل باشیمن نگویم که کنون با که نشین و چه بنوشکه تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشیچنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولیوعظت آن گاه کند سود که قابل باشیدر چمن هر ورقی دفتر حالی دگر استحیف باشد که ز کار همه غافل باشینقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزافگر شب و روز در این قصه مشکل باشیگر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوسترفتن آسان بود ار واقف منزل باشیحافظا گر مدد از بخت بلندت باشدصید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

“حافظ”

اشعار بهار از جامی

بگشا نقاب از رخ باد بهارانشد طرف چمن بزمگه باده گسارانشد لاله ستان گرد گل از بس که نهادندرو سوی تماشای چمن لاله عذارندر موسم گل توبه ز می دیر نپایدگشتند در این باغ و گذشتند هزارانبین غنچه نشکفته کهآورد به سویتسربسته پیامی ز دل سینه فگاران

جامی

سپیده‌ دم، نسیمی روح پروروزید و کرد گیتی را معنبر

تو پنداری ز فروردین و خردادبه باغ و راغ بُد پیغام آور

به رخسار و به تن مشاطه کردارعروسان چمن را بست زیور

“پروین اعتصامی”

چون پرند نیگلون بر روی بندد مرغزارپرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسارخاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاسبید را چون پر طوطی برگ روید بی شماردوش وقت نیم شب بوی بهار آورد بادحبذا باد شمال و خرما بوی بهاربادگویی مشک سوده دارد اندر آستینباغ گویی لعبتان جلوه دارد در کنارارغوان لعل بدخشی دارد اندر مرسلهنسترن لولوی لالا دارد اندر گوشوارتا بر آمد جامهای سرخ مل بر شاخ گلپنجه های دست مردم سر برون کرد از جنارراست پنداری که خلعتهای رنگین یافتندباغهای پر نگار از داغگاه شهریار

فرخی سیستانی

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبیدمکن زغصه شکایت که در طریق طلب به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشیدز روی ساقی مهوش گلی بچین امروز که گرد عارض بستان بنفشه دمیدبهار می گذرد دادگسترا دریاب که رفت موسم حافظ هنوز می نچشید

حافظ

بهار آمد زمین فیروزه‌ گون شدبه عزم سیر، دلدارم برون شدبه گل‌ چیدن درآمد یار فایزهمه گل‌ ها ز خجلت سرنگون شد

خوشا بهارا خوشا میا خوشا چمنا

خوشا چمیدن بر ارغوان و یاسمنا

خوشا سرود نو آیین و ساقی سرمست

که ماه موی میانست و سر و سیم تنا

خوشا توانگری و عاشقی به وقت بهار

خوشا جوانی با این دوگشته مقترنا

خوشا مقارن این هر سه خاطری فارغ

زکید حاسد بدخواه و خصم راه زنا

خوشا شراب کهن در سبوی گردآلود

که رشح باران بسترده گردش از بدنا

خوشا مسابقهٔ اسب های ترکمنی

کجا چریده به صحرای خاص ترکمنا

درازگردن و خوابیده دم و پهن سرین

فراخ سینه و بالابلند و نرم تنا

بزرگ سم و کشیده پی و مبارک ساق

بلندجبهه و محجوب چشم و خوش دهنا

به فصلی ایدون کز خاربن برآید گل

نواخت باید برگل سرود خارکنا

ملک الشعرای بهار

مطلب مشابه: جملات عاشقانه فصل بهار | متن و شعر دلنشین در مورد زیباترین فصل سال بهار

بزرگا گیتی آرا نقش بند روزگارا‌ای بهار ژرفبه دیگر روز و دیگر سالتو می‌ آیی وباران در رکابتمژده‌ ی دیدار و بیداریتو می‌ آیی و همراهتشمیم و شرم شبگیرانو لبخند جوانه‌ هاکه می‌ رویند از تنواره‌ ی پیرانتو می‌ آیی و در باران رگبارانصدای گام نرما نرم تو بر خاکسپیداران عریان رابه اسفندارمذ تبریک خواهد گفتتو می‌ خندی ودر شرم شمیمت شببخور مجمری خواهد شدندر مقدم خورشیدنثاران رهت از باغ بیدارانشقایق‌ ها و عاشق هاچه غم کاین ارغوان تشنه رادر رهگذر خودنخواهی دید

“شفیعی کدکنی”

شعر نو با موضوع بهار

هم آتشی

هم خانه خرابی داری

با این حال

خانه ات آباد باد ای عشق!

شعر در وصف بهار از کسایی مروزی

زاغ بیابان گزید خود به بیابان سزیدباد به گل بر بَزید گل به گل اندر غژید

یاسمن لعل پوش سوسن گوهر فروشبر زنخ پیلگوش نقطه زد و بشکلید

دی به دریغ اندرون ماه به میغ اندرونرنگ به تیغ اندرون شاخ زد و آرمید

سرکش بربست رود باربدی زد سرودوز می‌ سوری درود سوی بنفشه رسید

شراب عشق میدهی خمار میکنی مرا

شمیم مهر میدمی مهار میکنی مرا

تمام شعر شاملو تمام حس حافظی

وشعر میشوی شبی بهار میکنی مرا

زچشم سرخ فام تو دو تیر داغ میچکد

کمی نگاه میکنی شکار میکنی مرا

لب تو سیب میزند و گندمی به زلف هات

چه نان و بوسه ای کنون نثار میکنی مرا

شکوفه های داغ تو و عطر کوچه باغ تو

شکوه یاس هستی و بهار میکنی مرا

من پاییز را جارو میکنمزمستان را پارو میکنمتابستان را میشویم تاهمیشه بهار باشدمن رفتگرم،آفتاب و آب و باد همكاران من هستنداما كاش میتوانستم دلهای مردم را هم آب وجارو كنم

مولانا

بهــــار آمده اما هــوا هــوای تو نیست

مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست

بـــه شوق شــال و کلاه تـــو برف می آمد…

و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست

نسیم با هوس رخت های روی طناب

به رقص آمده و دامن رهای تـو نیست

کنــــار این همه مهمــــان چقـــــدر تنهایـــم!؟

میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست

بــــه دل نگیر اگـــر این روزهـــا کمی دو دلــــم

دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست

به شیشه می خورد انگشت های باران …آه…

شبیه در زدن تــــو…ولـــــی صدای تـــو نیست

تــــو نیستی دل این چتــــر ،  وا نخــــواهد شد

غمی ست باران…وقتی هوا هوای تو نیست…!

شعر از اصغر معاذی

بهاری داری از وی بر خور امروزکه هر فصلی نخواهد بود نوروزگلی کو را نبوید آدمی زادچو هنگام خزان آید برد باد

“نظامی گنجوی”

مطلب مشابه: شعر کوتاه فصل بهار اشعار نو و سنتی زیبا و عاشقانه در مورد فصل زیبای بهار

شعر شاعر ایرانی مولانا با موضوع بهار

اندر دل من مها دل‌افروز تویی

یاران هستند و لیک دلسوز تویی

شادند جهانیان به نوروز و به عید

عید من و نوروز من امروز تویی

“اشعار مولانا“

برخیز که می رود زمستان

بگشای در سرای بستان

نارنج و بنفشه بر طبق نه

منقل بگذار در شبستان

وین پرده بگوی تا به یک بار

زحمت ببرد زپیش ایوان

آواز دهل نهان نماند

در زیر گلیم عشق پنهان

بر خیز که باد صبح نوروز

در باغچه می کند گل افشان

خاموشی بلبلان مشتاق

در موسم گل ندارد امکان

“اشعار سعدی“

عید آمده سربه سبزه وگل بزنیم

با برگ شقایقی تفال بزنیم

هر چند که دوریم زهم با دم عشق

بین دلمان تا به ابد پل بزنیم

شعر از محمد علی ساکی

بهاری داری ازوی بر خور امروز

که هر فصلی نخواهد بود نوروز

گلی کو را نبوید آدمی زاد

چو هنگام خزان آید برد باد

” اشعار نظامی گنجوی “

بارهامرورَت می کنم..!همان جاکههرکسییک نفر را پنهان کرده،همان جا که،پنهان ترین جای دنیاست،انتهای قلبم،یکی در مننفس می کِشد..!!!

مطلب مشابه: متن عاشقانه بهاری | جملات زیبا در مورد بهار | عکس نوشته های فصل بهار

رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود

درود باد بر این موکب خجسته، درود

به هرکه درنگری، شادیی پزد در دل

به هرچه برگذری، اندُهی کند بدرود

” اشعار ملک الشعرا بهار “

سالی در راه است

سالی پر برکت

سالی که اگر خواهی

نیست در آن حسرت

برف ها آب شدند

غصه ها از ما دور

یک دل خوش دارم

که شده سنگ صبور

تو در این خانه تکانی بتکان

هر چه از درد حکایت میکرد

بگذار پاک شوی از غم ها

خالی شوی از دوده ی درد

شعر از میلاد جانمحمدی

باغ در ایام بهاران خوش است

موسم گل با رخ یاران خوشست

چون گل نوروز کند نافه باز

نرگس سرمست در آید به ناز

” اشعار امیر خسرو دهلوی “

دو بیتی با موضوع بهار

هوا ، هوای بهار استو باده ، باده ی ناببه خنده خنده بنوشیمجرعه جرعه شراب

ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی

به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

” اشعار حافظ “

مطلب مشابه: شعر کودکانه فصل بهار اشعار زیبا با موضوع بهار، سرسبزی و فصل زیبایی ها

مژده ای دل که دگرباره بهار آمده است

خوش خرامیده و با حسن و وقار آمده است

به تو ای باد صبا می دهمت پیغامی

این پیامی است که از دوست به یار آمده است

شاد باشید در این عید و در این سال جدید

آرزویی است که از دوست به یار آمده است

شعری از م . ن

بهار آمد ، بهار من نیام

گل آمد گُلعذار من نیامد

برآوردند سر از شاخ ، گل ‏ها

گلی بر شاخسار من نیامد

چراغ لاله روشن شد به صحرا

چراغ شام تار من نیامد

جهان در انتظار آمد به پایان

به پایان انتظار من نیامد

” اشعار مشفق کاشانی “

کاشباران بزندسبزه ها مست شوندباد غوغا بکندلای موهای بهارپیچکِ خاطره اتاز تنِ پنجره ی فاصله بالا برودو به دندان دو دنیا و هزاران آدمگره یماندنِ تووا نشود…

من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهارتا این دو یکی نشد نیامد گل و خار

این خار و گل ارچه شد مخالف دیداربر چشم خلاف بین بخند ای گلزار

شعر فریدون مشیری با موضوع بهار

باز کن پنجره‌ها را که نسیم

روز میلاد اقاقی‌ها ر جشن می‌گیرد و بهار روی هر شاخه، کنار هر برگ شمع روشن کرده است… باز کن پنجره‌ها ر و بهاران ر باور کن!

فریدون مشیری

بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه‌های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می‌رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ه خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ه خوش به حال غنچه‌های نیمه باز خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز خوش به حال جام لبریز از شراب خوش به حال آفتابای دل من گرچه در این روزگار جامه رنگین نمی‌پوشی به کام باده رنگین نمی‌نوشی ز جام نقل و سبزه در میان سفره نیست

جامت از آن می که می‌باید تهی است

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار گر نکویی شیشه غم را به سنگ هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ

فریدون مشیری

چنان که یخ زده تقویم‌ها اگر هر روز

هزار بار بیاید بهار، کافی نیست

فاضل نظری

نهال بودم و در حسرتِ بهار! ولی

درخت می‌شوم و شوق برگ و بارم نیست

فاضل نظری

وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی

ای سرانگشت تو آغاز گل افشانی‌ها

قیصر امین‌پور

این سان که با هوای تو در خویش رفته‌ام

گویی بهار در نفسِ مهربانِ توست

حسین منزوی

صد فصلِ بهار آید و بیرون ننهم گام

ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم

وحشی بافقی

با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز

از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز

سنایی

وقتِ آنست که مردم رَهِ صحرا گیرند

خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین شد

سعدی

خاک را زنده کند تربیت باد بهار

سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم

سعدی

بیا که بار دگر گل به بار می‌آید

بیار باده که بوی بهار می‌آید

هزار غم ز تو دارم به دل، بیا ای گل

که گل شکفته و بانگ هزار می‌آید

طرب میانه خوش نیست با منش چه کنم

خوشا غم تو که با ما کنار می‌آید

نه من ز داغ تو ای گل به خون نشستم و بس

که لاله هم به چمن داغدار می‌آید

دل چو غنچه من نشکفد به بوی بهار

بهار من بود آن گه که یار می‌آید

نسیم زلف تو تا نگذرد به گلشن دل

کجا نهال امیدم به بار می‌آید

بدین امید شد اشکم روان ز چشمه چشم

که سرو من به لب جویبار می‌آید

مگر ز پیک پرستو پیام او پرسموگرنه کیست که از آن دیار می‌آید

دلم به باده و گل وا نمی‌شود، چه کنم

که بی تو باده و گل ناگوار می‌آید

بهار سایه تویی ای بنفشه مو باز آی

که گل به دیده من بی تو خار می‌آید

هوشنگ ابتهاج

شعر بهاری

نظر خود را بنویسید

آخرین مطالب