قطعه ادبی درباره دریا
انشا با موضوع دریا 10 انشای زیبای ادبی در مورد دریا و زیبایی هایش
در این بخش 7 مورد انشاء زیبا در مورد دریا و زیبایی های آن را آماده کرده ایم. انشا در مورد دریا، درباره زیبایی، غروب دریا و زیبایی ساحل می باشد و امیدواریم از خواندن این انشاها لذت ببرید.
انشا جانشین سازی دریا
حرفهای زیادی برای گفتن دارم. میخواهم بروم در ساحل، آرام بنشینم و برای ماسهها درد دل کنم. شب که ستاره ها در آمدند و ماه تابیدن گرفت فرصت خوبی است. حالا شب شده است. من و ساحل نشسته ایم گرم گفتوگو. من میگویم و او جزء به جزء گوش میکند:
ـ ساحل عزیزم. میدانی که من پناه خیلیها بوده ام. از کوچکترین و ضعیفترین ماهیها بگیر تا بزرگترین کوسه ها و نهنگها. شاهد جنگها و دوستیهای زیادی بوده ام. حتی ماهیگیرها وقتی در دل من جای میگیرند برایم حرفها میزنند. از عشق و دوستی میگویند، از غصه ها و شادیهایشان. گاهی هم میزنند زیر آواز، یا حتی زیر گریه. من گوش میکنم، همدردی میکنم و پاسخ میدهم. اما کسی پاسخ مرا نمیشنود!
ساحل جان، از تو چه پنهان مدت زیادی است دلم گرفته و احساس تنهایی میکنم. حتما دیده ای لحظه هایی که خشمگین و طوفانی ام. آن وقت ها که صخره ها هم از من میترسند. من فریاد میکشم اما کسی آرامم نمیکند. همه فرار میکنند تا خودشان را نجات دهند.
راستش، راستش چگونه بگویم؟ میخواهم اعتراف کنم. من… من و آسمان عاشق همیم. به او نگاه میکنم و خودم را در او میبینم. آسمان هم میگوید زیبایی خودش را در من میبیند. ما شبیه همیم اما … چقدر دور… چقدر دست نیافتنی. او میگرید. اشکهایش بر شانه من میچکد. این تنها لحظه هایی است که احساس میکنیم با همیم….
ساحل پاسخ میدهد: دریای عزیز، دوست دیرینم، تو و آسمان هیچ فاصله ای ندارید. گویی که یک روحید در دو بدن. هر روز تو بخار میشوی و به آسمان میروی و هربار آسمان باران میبارد و به تو میپیوندد. چه پیوندی از این عاشقانه تر و زیباتر؟ راستی که چه عشق بزرگی دارید! در خودم فرو میروم. چگونه یک عمر آنچه را در آغوش داشته ام دور میدیدم و غصه میخوردم؟ به آسمان نگاهی میکنم و به هم لبخند میزنیم. ساحل را میبوسم و بر میگردم. برای آسمان حرفها دارم.
انشا در مورد غروب دریا
روی شنها نشسته ام و به دریا نگاه میکنم. خانواده ام کمی آنطرفتر مشغول خوردن عصرانه هستند. خورشید غروب کرده و رنگ سرخ و گرمش را لابلای موجها میتاباند. یکباره از دنیای اطرافم فاصله میگیرم و در تخیلاتم غوطه ور میشوم.
خورشید دارد خداحافظی میکند: دریاجان تا فردا مراقب خودت باش، زود برمیگردم. دریا موج میزند و بی قراری میکند: کمی بیشتر بمان. تو بروی سردم میشود. خورشید گونه هایش قرمز میشود. دریا هم همینطور. هر دو با خجالت به هم زل میزنند. من به این صحنه دلگیر و زیبا نگاه میکنم. خورشید کم کم دامن برمیچیند و میرود. دریا تاریک و سر به زیر تسلیم شب میشود. به خورشید میگوید: منتظرت میمانم. زود برگرد. فکر میکنم کاش سلام طلایی فردایشان را هم ببینم. باید صبح خیلی زود نزدیک طلوع بیدار شوم و برای تماشا به ساحل بیایم.
مادرم صدایم میکند: شب شده بیا برای شام. ـ آمدم مادر. خداحافظ غروب زیبای دریا.
انشا توصیف زیبایی های دریا و ساحل
دریا را دوست دارم چون بسیار وسیع و زیباست. زمانی که کنار این آبی بی کران می نشینی و به موج هایش نگاه می کنی که آرام به ساحل می خورند آرامش می گیری.
رنگ زیبای دریا انعکاسی ست از آسمان و این آسمان است که رنگ آبی اش را به دریا هدیه می دهد. آسمان و دریای آبی رنگ و یک خط افق که در آن جا این دو به هم می رسند.
می توانی هر غروب و طلوع در ساحل بنشینی و تماشا کنی و ببینی که چطور غروب ها خورشید رخت زیبای قرمز و نارنجی اش را از روی دریا جمع کرده کم کم در افق پنهان می شود و طلوع هر صبح دوباره آن را روی قطره قطره ی آب دریا پهن می کند.
دوست دارم دریا و ساحلش را با تمام وجود حس کنم. کنار دریا که هستم بدون کفش روی شن های ساحل می دوم، شن های گرم شده با نور خورشید پاهایم را نوازش می کند و احساس خوشایندی به من دست می دهد. ساحل های شنی را بیش تر از ساحل های صخره ای دوست دارم. انگار در ساحل های شنی به دریا نزدیک تر هستم .
کنار دریا که هستم چشمام را می بندم و صدای موج ها را گوش می کنم که از دورها می آیند و کم کم به ساحل می رسند و باز همین کار تکرار می شود و این صدای پر از آرامش را در خاطرم می سپارم.
فکر می کنم که هزاران موجود دریایی در اعماق دریای زیبا زندگی می کنند، اگر من هم می توانستم در دریا زندگی کنم زندگی ام چگونه بود؟! شاید من شبیه پری دریایی بودم. شاید هم پری دریایی انسانی بوده که دوست داشته در دریا زندگی کند و به همین خاطر یک روز به دریا رفته و دیگر برنگشته و تبدیل به افسانه شده است.
انشا دریا چگونه جایی است؟
دریا یکی از الهام بخش ترین مخلوقات خداوند است، سراسر زیبایی، لطافت، بزرگی و آرامش … دریا که می گویی همه ذهنت را رنگ آبی دربرمی گیرد و گویی آبی نیلگون از لابه لای ذهنت به دهان و در میان کلمات جریان پیدا می کند.
دریا منشا حیات است و مظهر زندگی. تماشای اولین تلالو خورشید صبحگاهی و تلاقی پهنای طلایی آسمان و آبی دریا هنگام طلوع آفتاب بسیار شگفت انگیز است و حیرت انگیزتر از آن لحظه غروب است، زمانی که آسمان سرخگون و دریای نیلگون با خورشید وداع می کنند و در این لحظات پر احساس، کمتر کسی است که در دل و در برابر خالق با عظمت این همه زیبایی سر تعظیم فرود نیاورد!
نشستن در ساحل دریا و خیره شدن به امواج کوچک و بزرگی که پشت سر هم می آیند و می روند یکی از دوست داشتنی ترین کارهای دنیاست، وقتی در سکوت به صدای موج ها گوش می کنی به نظر می رسد دریا می خواهد با تو حرف بزند و داستان هایی از گذشته های دور برایت تعریف کند، از کشتی هایی که از صدها سال پیش در دل آن رفت و آمد کرده اند.
دنیای زیر آب دریا نیز سرشار از شگفتی هاست، گیاهان دریایی، لاک پشت ها، هشت پا و ماهیان رنگارنگ بزرگ و کوچک که گویی شهروندان یک سرزمین پر رمز و راز هستند و به زبان دریا با هم سخن می گویند.
گاهی به این فکر می کنم که همه آن هایی که درباره دریا و موجودات دریایی تحقیق می کنند، همه عکاسانی که از دریا در لحظات طلوع و غروب خورشید عکس می گیرند، همه ملوانانی که در سکوت دریا شب ها و روزها را گذرانده اند و به پهنه بی کران آن خیره شده اند، همه آن هایی که در ساحل دریا ایستاده و لحظاتی به آوای آن گوش داده و نسیم دریا گونه های شان را نوازش کرده است ….
همه و همه مگر می شود یک لحظه با دریا باشند و از خالق بی همتای آن غافل؟!
انشا عینی درباره دریا
انشا ادبی در مورد دریا
انشا درباره دریا به سبک داستانی
انشا ادبی درباره دریا
دریا از شگفت انگیزترین آیه های خلقت است و سرتاسرش سرشار از زیبایی و شگفتی، از دنیای زیر آب و موجودات رنگارنگش گرفته تا امواج خروشان و زبان پر رمز و رازش همه و همه حکایت از بزرگ پروردگاری می دهد که با اشاره ای کن فیکون کرده است.
نظاره کردن طلوع و غروب خورشید از آن سوی آب ها صحنه های خاطره انگیزی برای هر کس خلق می کند، از آن صحنه هایی که هر روز نخواهی دید و از آن زیبایی هایی که باید غنیمت شمرده و در قاب تصویر ثبتش کنی اگرچه در لحظه دیدنِ این همه شگفتی کجا و نظاره کردن آن از پس قاب عکسی روی دیوار کجا؟
دریا در همه حالاتش به ما درس زندگی کردن می آموزد، در آرامش نیلگونش، در طوفان های سهمگینش، در غرش دلهره آورش، در مهربانی بی حد و مرزش، در شکوه بی بدیلش و در گستردگی بی منتهایش می توانی خدا را جستجو کنی و هر لحظه بیابی اش.
هر انسانی در مقابل شکوه خارق العاده اش ناخودآگاه در مقابل خالق آن سر تعظیم فرود می آورد.
انشا توصیف دریا
درمورد دریا هر فردی نظر خاص خود را دارد اما به نظر من دریا یعنی آرامش بخش !
مگر می شود کسی امواج زیبای دریا و جوش و خروش امواج را ببیند ، صدای دریا را بشنود و آرام نشود ؟
چه تصویر زیبایی را خلق می کند وقتی امواج به ساحل می خورند و شن های ساحل را شسته و صدف بر جای می گذارند ؟
دیدن غروب آفتاب در کنار دریا چقدر زیبا و لذت بخش است .
فقط کافی است بر روی یک تکه سنگ بنشینی و به دریای زیبا زل بزنی و عظمت پروردگار و خالق آنها را ستایش کنی .
من از دوران کودکی بسیار به دریا علاقه داشتم و همیشه برای رفتن به کنار دریا شوق داشتم .
چه حسه خوبیه وقتی پاهاتو روی شن ها میذاری و موج های دریا پاهاتو لمس می کنند .
وقتی که بچه بودم کنار دریا به کمک شن ها ، قصر می ساختم و ساعت ها مشغول بازی بودم .
دریا یکی از احساسی ترین نعمت های خداوند است که همه ی آرامشی که لازم داری رو یکجا بهت میده .
دریا خیلی خیلی دوست داشتنیه و من خاطرات بسیار خوبی از دریا دارم .
قطعه ادبی درباره دریا
نظر خود را بنویسید
آخرین مطالب
- معنی درس 7 فارسی هفتم
- فارسی هفتم صفحه 40
- نمونه سوال هدیه هفتم نوبت دوم
- معنی حکایت دعای مادر فارسی هفتم
- نمونه سوال فارسی هفتم درس به درس با جواب
- معنی جهان جمله فروغ روی حق دان حق اندر وی ز پیدایی است پنهان هفتم
- فارسی هفتم صفحه 112
- معنی شعر درس هفتم فارسی نهم
- فارسی هفتم صفحه 63
- آزمون آنلاین فارسی هفتم
- معنی شعر دوراندیشی فارسی نهم
- معنی شعر علم دین بام گلشن جان است
- معنی شعر ادبیات بومی 2 فارسی نهم
- شعر صلوات ولادت امام رضا
- معنی شعر دوراندیشی
- معنی شعر اقوام روزگار به اخلاق زنده اند
- معنی شعر صفحه 90 فارسی هشتم
- شعر بهرام گور
- معنی تمام شعر های فارسی هفتم
- شعر بهرام که گور میگرفتی همه عمر
- معنی شعر صفحه 42 فارسی هشتم
- شعر صفحه 110 فارسی نهم صوتی
- معنی شعر ای وطن فارسی هشتم صفحه 83
- شعر گرگ فریدون مشیری
- معنی شعر جهان جمله فروغ روی حق دان حق اندر وی ز پیدایی است پنهان فارسی هفتم
- معنی شعر نام نیکو گر بماند ز آدمی به کز او ماند سرای زرنگار
- معنی شعر سر به هم آورده دیدم برگ های غنچه را اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد
- رفسنجانی چگونه مرد
- دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
- بعد از رئیسی کی رئیس قوه قضائیه می شود
- صلوات امام رضا
- امام جمعه
- آل هاشم امام جمعه تبریز
- امام جمعه تبریز کیست
- امام جمعه تبریز
- امام جمعه آذربایجان شرقی
- استاندار آذربایجان شرقی
- استاندار اذربایجان شرقی
- استاندار تبریز کیست
- استاندار تبریز
- رئیسی در حرم امام رضا
- میشه کنج حرمت گوشه قلب من باشه
- کلیپ پسر شاه باشه
- جرم هر جسم به چه چیزی بستگی دارد
- آتشفشان فعال
- دو فایده فتوسنتز
- معنی من
- معنی وابتغوا من فضل الله
- قهرمان عجیب من
- معنی انه من عبادنا المومنین