مثل نویسی از تو حرکت از خدا برکت

مثل نویسی از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

این مطلب شامل 5 داستان و بازنویسی است :

بازنویسی مثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

پایه دهم صفحه ی ۳۹مثل نویسی از تو حرکت از خدا برکت

مقدمه: از قدیم گفته اند از تو حرکت، از خدا برکت. ما نیز همیشه این اصطلاح را به کار می بریم ولی این بار می خواهیم برای درک بهتر آن داستانی ذهنی بنویسیم:

تنه انشا:

در گوشه گوشه ی این دنیا هزار داستان و هزار حکایت وجود دارد که گاهی این حکایت ها از اتفاقات روزمره ی ساده ی  یک انسان تشکیل شده است. در نقطه ی بسیار کوچک کره ی زمین  در یک خانه ی کوچک و کاهگلی مادر و پسری زندگی می کردند که مادر همیشه از پسر خود گله می کرد برای بیکاری و سر به هوایی و و همیشه ناراحت بود که چرا پسر او نیز مانند سایر مردم به بیرون نمی رود وکار نمی کند. پسرک با کفترهای خود مشغول بود و حرف های مادر را به پشت گوش می انداخت و در نهایت سخنان مادر می گفت: اگر کسی برای کار من را لازم داشته باد خودش به دنبال من می آید و من را به سرکار می برد و مادر هر بار از چنین پسری نا امید می شود و باز خودش برای کار و پول درآوردن پیش قدم می شد و می گفت که تو همیشه لقمه را آماده شده می خواهی در حالی که باید خودت به دنبال کار بروی، کار به سمت تو نمی آید. گذشت و گذشت تا پسرک از کفتربازی خسته شد و از بی فایده بودن خود نالان. با خود گفت زمان آن رسیده است که حرف های مادر را گوش دهم، شاید که حرف مادر درست باشد و من نیز برای کار یا جایی موثر باشم. پسرک بیرون رفت و چون تصمیم جدی گرفته بود به سختی تلاش کرد و در نهایت در غرفه  ی پارچه فروش بازار به عنوان شاگرد پذیرفته شد و شادمان و لبخند زنان با کمی شیرینی به خانه بازگشت تا به مادرش خبر خوش را بدهد و با شنیدن آن خبر مادرش شاد شد و در دل خدا را شکر گفت برای اینکه پسرش سر عقل آمده و دست از بازیگوشی و تنبلی برداشته است و با صدایی ذوق زده به پسرش گفت: دیدی که تصمیم گرفتی و تلاش کردی خدا پاسخ تلاش تو را داد. تو باید حرکت کنی تا خداوند به زندگیت برکت دهد با یکجا نشستن هیچ کاری پیش نمی رود. بلکه با تلاش و زحمت است که خداوند رزق و روزی حلال بر ما می بخشد و بعد از آن جمله ی از تو حرکت از خدا برکت برای پسرک یک الگوی پر نقش شد و تا لحظه ی مرگ از آن پیشی گرفت و به همه ی فرزندان خود نیز این جمله و این داستان را گفته بود تا آن ها نیز یادبگیرند و یاد دهند

بازنویسی دوم  :

داستان چهارم :

در قدیم، در الان و در آینده این مثل را خواید شنید که از تو حرکت از خدا برکت.

حتی ممکن است بارها مادر یا پدرتان این ضرب المثل را بارها به شما گفته باشد.

بدین معنی است تا خودت وضعیتت را تغییر ندهی خدا تو را کمک نمیکند،

تا خودت تلاش نکنی خدا تو را کمک نمیکند.

در روزگاران قدیم در دل یک شهر کوچک، مردی زندگی میکرد و بیکار بود.

شنیده بود که اگر عبادت کنی و به یاد خدا باشی به سرکار میروی و رزق و روزی ات زیاد میشود.

این مرد صبح زود به مسجد محله ی خودشان رفت و شروع به عبادت کردن شد. از صبح تا شب نماز میخواند و عبادت میکرد.

پس از گذشت یک روز، مرد گرسنه شد و از گرسنگی نتواسنت تکان بخورد، در گوشه ای از مسجد تکیه زده بود و ناله میکرد.

تا شب کسی به مسجد نیامد.

ناگهان حوالی شب مردی مومن و خدادوست که مسافر بود قصد کرد

برای استراحت و نماز در کنار همین مسجد بماند و فرا صبح به راهش ادامه دهد.

پس به داخل مسجد رفت و مشغول نماز خواندن شد.

بعد از نماز ، سفره را پهن کرد و تا خواست غذا بخورد ناله ای شنید به دنبال ناله و صدا رفت که ببیند کیست.

متوجه شد مردی از شدت تشنگی و گرسنگی در کنج مسجد افتاده، او را سر سفره نشاند و سیر کرد.

پس از آنکه مرد جان دوباره ای گرفت اول از او تشکر کرد و موضوع را برایش تعریف کرد.

مرد مومن خنده ای کرد و گفت : خدا تو را خیر دهد اگر من صای ناله ات را نمیشنیدم که تلف میشدی.

پاسخ داد : خدا روزی ما را میدهد و من شنیده ام که هرکسی خدا را زیاد عبادت کند روزی اش زیاد میشود.

مرد مومن در پاسخ او گفت :

آری زیاد میشود اما اگر خودت هم در کنار عبادت به کار مشغول شوی و تلاش کنی و نان حلال دربیاوری.

در همینجا یاد ضرب المثلی افتاد و آن را برایش بازگو کرد که از تو حرکت و از خدا برکت.

داستان پنجم از تو حرکت از خدا برکت :

در زمان های قدیم در یک روستایی یک زن با دوتا بچه کوچک و یک پسر بزرگ زندگی میکرد.

زن ، شوهرش را از دست داده بود و تنها راه درامد آنها از گاو و گوسفندهایش بود.

اما این درامد کفاف خرج و زندگی آنها را نمیداد.

زن به پسر بزرگش گفت که ای پسر عزیزم به داخل شهر برو و دنبال کار باش

و خرج برادر و خواهرهای کوچکت را در بیاور

من در اینجا هم از گاو و گوسفندها از طریق فروش شیرشان درامد در میاورم.

اما پسر سر باز زد و گفت کار کجاست مادر من. بیکاری در همه جا هست. شهر و روستا ندارد.

پس از گذشت یکسال مریضی به دام هایشان افتاد و همه ی گاو و گوسفندهایشان مردند.

به اصرار مادر، پسر مجبور شد به شهر برود و دنبال کار باشد.

پسر به شهر رفت و به سختی کار میکرد و دنبال کار بود تا اینکه

بالاخره پس از گذشت چند روز سختی، کاری با درامد خوب پیدا کرد.

درامدی جمع کرد و به روستا نزد مادرش بازگشت و تمام درامد ان ماهش را به مادرش داد.

مادر از خوشحالی به فرزندش گفت که پسرم نصیحتی به تو میکنم

تا اخر عمرت بهش عمل کن : تا تو نخواهی و دنبار کار نباشی کار سراغ تو نمیاید

یاد مثلی افتاد که از تو حرکت از خدا برکت. تو تلاش کن و مطمئن باش خدا کمکت میکند.

توجه :

برای دیدن سایر ضرب المثل ها و حکایت ها بر روی لینک های زیر کلیک کنید :

نظر هم یادتون نره

بازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت

باز نویسی حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت

باز نویسی حکایت مردکی را چشم درد خواست

باز نویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید و به پسرش داد

باز نویسی حکایت صفحه ۷۰ پایه نهم با موضوع روزی شخصی نزد طبیب رفت

بازنویسی حکایت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود

بازنویسی حکایت شخصی شتری گم کرده بود جدید

بازنویسی حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود

بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران

بازنویسی حکایت انوشیروان و وزیرش

بازنویسی حکایت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

بازنویسی حکایت بیابان گردی را دیدم در حلقه جوهریان بصره

مثل نویسی به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

بازنویسی حکایت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت

ساده نویسی حکایت در مورد طاووس و زاغی

داستان ضرب المثل حلّاج ِ گرگ بوده

مورچه سیاه کوچولو ( بر اساس ضرب المثلِ : مور گرد آورد به تابستان تا فراغت بود زمستانش

بازنویسی ضرب المثل در مورد اب که یک جا ماند می گندد

بازنویسی ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

بازنویسی ضرب المثل در مورد از تو حرکت از خدا برکت

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است

باز نویسی ضرب المثل فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تر است

داستان نویسی ضرب المثل کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد

بازنویسی ضرب المثل باد آورده را باد می برد

توضیح ضرب المثل عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

بازنویسی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

گسترش ضرب المثل از دل برود هر ان که از دیده برفت

بازنویسی ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

بازنویسی ضرب المثل آدم ترسو هزار بار می میرد

بازنویسی ضرب المثل زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

بازنویسی ضرب المثل برو کار می کن مگو چیست کار پایه دهم فنی صفحه 21

تحقیق درباره ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر می‌شود

تحقیق درباره ضرب المثلهای فارسی

تحقیق درباره ضرب المثلها

انواع ضرب المثل های ایرانی

بازنویسی شعر در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه

بازنویسی حکایت سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بارگیرش

مثل نویسی از تو حرکت از خدا برکت

نظر خود را بنویسید

آخرین مطالب